عید فطر مبارک
رمضان
میسوزاند و عید فطر
مینوشاند
آن یکی زهرگناه
و این یکی عطر لقا
مبارک باد آن سوزش و این نوشش
شهد فطر صیام
بکامتان
+ نوشته شده در شنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۴ ساعت 1:57 توسط شیدا
|
قانون
چه قانون نا عادلانه ای!
برای شروع یک رابطه
هر دو طرف باید بخواهند...
اما برای تمام شدنش...
همین که یک نفر بخواهد کافیست
+ نوشته شده در چهارشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۲ ساعت 1:13 توسط شیدا
|
کلنجار با خودم
شب است
کلنجار میروم با خودم
با دلتنگی هایم...
با قلب له شده ام...
با غرور له شده ام...
سراغش را بگیرم...
نگیرم...
بگیرم...
نگیرم؟
نزدیک صبح است...
دل را به دریا زده ام
مشترک مورد نظر در حال مکالمه است.
+ نوشته شده در چهارشنبه سی ام بهمن ۱۳۹۲ ساعت 1:9 توسط شیدا
|
پشت سر
از کسانی که پشت سرت حرف میزنند
غمگین مشو....
آنها به همان جا تعلق دارند
دقیقا پشت سرت.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 15:43 توسط شیدا
|
دلم ...
دلم میخواست زمان را به
عقب برگردانم
نه برای اینکه
آنهایی را که رفتند باز گردانم...
برای اینکه
نگذارم آنها بیایند.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 15:40 توسط شیدا
|
عشق
سرد است
اما سرما نمیخورم
کلاهی که عشق بر سرم گذاشت
تا گردنم را گرفته است.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 15:35 توسط شیدا
|
پناه
بی پناهی یعنی
زیر آوار کسی بمانی که
قرار بود
تکیه گاهت باشد....
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 15:34 توسط شیدا
|
پاپوش
مردم این دوره زمانه
اونقدر خوبند که
اگر بدانند
پا برهنه ای
برایت پاپوش درست میکنند...
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 15:32 توسط شیدا
|
دلم میخواهد
دلم نه عشق میخواهد
نه دروغ های قشنگ
نه ادعا های بزرگ
نه بزرگ های پر ادعا
دلم یک فنجان قهوه میخواهد
و یک دوست که بشود با او...
حرف زد و...
پشیمان نشد.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 15:25 توسط شیدا
|
به او بگوئید
شنیدم وقتی میرفت رد پایش را پاک میکرد...!
به او بگوئید....
من دنبال دلش بودم
وقتی دلش با من نیست
رد پایش را میخواهم چیکار!
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 14:59 توسط شیدا
|
معشوقه
معشوقه ای پیدا کرده ام به نام
روزگار...
این روزها مرا در آغوش خویش سخت
به بازی گرفته است!
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 9:24 توسط شیدا
|
عاشق که میشوی
عاشق که میشوی
نا آرام میشوی
گاهی حسود
گاهی خود خواه
گاهی دیوانه
گاهی آرام
گاهی شاد
گاهی غمگین
گاهی خوشبخت ترین
یک روز به خود می آیی میبینی تنهایی
تنها ترین
هیچ کسی رو نداری حتی برای درد و دل کردن و...
حرف زدن
تنها غم می ماند کنارت...
و تنهایی...
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و هفتم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 9:20 توسط شیدا
|
بدرقه
این پست برا کسایی مینویسم که آدمها رو راحت میشکنن
شاید با یه نگاه یا
یه کلمه
یا........
عزیزی که میخونی
میدونی وقتی خدا داشت
بدرقت میکرد بهت چی گفت؟
جایی که میری
مردمی داره که...
میشکننت
نکنه قصه بخوری....
من همه جا باهاتم.
+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 13:12 توسط شیدا
|
تنهایی
از تنهایی گریزی نیست
بگذار آغوشم برای همیشه
یخ بزند...
نمی خواهم کسی شال گردن
اضافی اش را
دور گردن آدم برفی
احساس من بیندازد.
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 23:24 توسط شیدا
|
تنهایی
از تنهایی گریزی نیست
بگذار آغوشم برای همیشه
یخ بزند...
نمی خواهم کسی شال گردن
اضافی اش را
دور گردن آدم برفی
احساس من بیندازد.
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 23:24 توسط شیدا
|
زمین
تقصیر ما نیست
که بر روی
حرف ها یمان نمی مانیم...
ما بر زمینی زندگی میکنیم
که هر روز خودش را
دور میزند!!
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 23:18 توسط شیدا
|
ارزش
ارزش بودنت را
همیشه از اندیشه ی
یک لحظه نبودنت
میتوان فهمید....
با تو ام.............................
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 23:13 توسط شیدا
|
جاودانه
آنان که با افکاری پاک و فطرتی
زیبا
در قلب دیگران جای دارند را....
هرگز هراسی از
فراموشی نیست...
چرا که جاودانند.....کورش کبیر
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 23:9 توسط شیدا
|
تعظیم
به تعظیم مردم این زمانه اعتماد نکن
تعظیم آنان همانند خم شدن دو سر
کمان است
که هرچه به هم نزدیکتر شوند...
تیرش کشنده تر است.
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 22:52 توسط شیدا
|
محرم
چه حس قشنگیه وقتی میشی محرم دل یکی
یکی که بهش اعتماد داری...
بهت اعتماد داره...
از دلتنگی هاش برات میگه...
از دلتنگی هات براش میگی...
اروم میشه...
اروم میشی...
حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه...
این حس مثل قطره های باران پاکه....
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 8:52 توسط شیدا
|
چارلی چاپلین
چارلی چاپلین میگه...
زندگی شاید
اون جشنی نباشه
که تو آرزوشو داری ولی بهش...
دعوت شدی
پس
زیبا برقص
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 9:34 توسط شیدا
|
فاصله
وقتی متولد میشوی
در گوشت اذان می خوانند
وقتی میمیری
برایت نماز میخوانند...
به راستی
چقدر کوتاه است
فاصله ی یک اذان تا یک نماز
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 9:31 توسط شیدا
|
دل بریدن
برای دل از تو بریدن
تا دلت بخواهد
بهانه دارم...
ولی برای
بخشیدنت...
تنها یک دل ساده
دوستت دارم به...
قیمت زیر پا گذاشتن
یک دنیا بهانه.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 9:24 توسط شیدا
|
شکستن
هیچ کس نمی تونه به دلش یاد بده نشکنه
ولی من حد اقل یادش دادم که....
وقتی شکست
لبه ی تیزش
دست اونی که شکوندش رو نبره
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 9:21 توسط شیدا
|
رازی ام
رازیم
حداقل زمانی که حوصله ات سر میرود
به دلم
تلنگری بزنی
و با دلم کمی بازی کنی
باور کن من
در بی حوصله گی هایم با تو
زندگی میکنم.
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 23:50 توسط شیدا
|
خسته ام
امشب خسته تر از هر شبم
کاش میشد گوشه ای نوشت...
خدایا
خسته ام
صبح بیدارم نکن!
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 23:45 توسط شیدا
|
شیشه
شیشه ای میشکند
یک نفر میگوید...
شاید این رفع بلاست
دل من سخت شکست!
هیچکس هیچ نگفت
غصه ام را نشنید
از خودم میپرسم...
ارزش قلب من از
شیشه ی
یک پنجره هم کمتر بود؟
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 23:38 توسط شیدا
|
نگاه
در نگاهت چیزیست
که نمیدانم چیست؟
مثل آرامش بعد از یک غم
مثل پیدا شدن یک لبخند
مثل بوی نم بعد از باران
در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست؟
من به آن محتاجم
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 23:32 توسط شیدا
|
آه
کاش کسی میفهمید
وقت دلتنگی
وزن یک آه
چقدر سنگین است....!!
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 23:28 توسط شیدا
|
دلتنگم
دلم که تنگ میشود...
برایش تمام لالایی های دنیا را هم بخوانی...
خوابش نمیبرد!
دلی که تنگ میشود
آسمان را هم به مهمانیش دعوت کنی...
در باز نمیکند!
دل که تنگ میشود
در میان تام قاصدک های عاشق هم نمی رقصد!
دل است دیگر
بهانه میگیرد...
ابری میشود...
می بارد....
دل که تنگ میشود
با خودش هم قهر میکند!
چشم هایش را میبندد...
خودش رابغل نمیگیرد...
سکوت میکند...
دل است دیگر...
دلی که تنگ میشود از تمام بهانه های دنیا...
تنها تو را بهانه میکند...
تو را...
چشم های نابت را....
با ان همه نگاه پر از راز عاشقی...
تو را... تو رو میگم دیونه
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و یکم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 22:26 توسط شیدا
|